سفر عید
سلـــــــــــــــــام
یک هفته در نوشهر ساکن شدیم و بعد تصمیم گرفتیم بریم رشت
رشت شهره بسیار زیبا و خوش اب و هوایی بود و خیلی بهمون خوش گذشت مخصوصا بازاره سنتی رشت که من خیلی دوسش دارم و اترین خانوم توی بازاره رشت فقط دنبال مرغ و اردک ها بود
و بعد از رشت دوستای مهربونمون ما رو به تالش دعوت کردن که دیگه هر چی بگم کم گفتم
ما رو به روستا بردن و آترین فقط در فضای باز بود و اصلا راضی نمیشد بیاد داخل خونه که اونم حق داشت با دیدن حیوانات اهلی ذوق زده شده بود
توی این چند روز مامانی یه خرده بیحال بود و برگشتیم رشت که صبح متوجه شدیم بلــــــــــــــــه
مامانی هم آبله مرغون گرفته
به جای ادامه سفر تصمیم گرفتیم برگردیم تهران چون حال مامانی اصلا خوب نبود و برعکس دختری که بیماریش خفیف بود برای مامان سنگین بود
و در حاله حاضر سومین روزه آبله مرغونو سپری میکنم که خداروشکر خیلی بهترم و به خاطر من شما هم نتونستید سیزده بدر برید بیرون البته خاله جون هم برای نگهداری ما اومد و جایی نرفت و دستش درد نکنه
ادامه مطلب