هدیه باباجــــــون (baby born)
امروز ساعت ٢ رفتیم استخر طبقه معمول خیلی خوب بودی و تلاش میکردی شنا یاد بگیری بعد از کلاست اومدیم خونه تا رسیدیم صفورا زنگ زد و گفت پاشید بیایید خونه مامان اینا ما هم لباسامونو هنوز در نیاورده بودیم راه افتادیم هم زمان با خاله جون رسیدیم. یه خورده بازی کردی ما هم حرف زدیم و میخواستیم بیایم خونه که بابا جون رسید و گفت منم میخوام باهاتون بیام بریم جایی (مدتی بو که توی شبکه پرشین تــون تبلیغه یه عروسک رو میدیدی که شیر میخورد غذا میخورد و گریه و جیش و پی پی میکرد به اسم baby bornو همش میگفتی ازینا میخوام) خلاصه بابا جون که متوجه علاقه زیاده شما به این عروسک شده بود ما رو برد دمه یه مغازه و اونو برات خرید شما هم که از خوشحالی سر از پا نمی...
نویسنده :
مامانی
14:54